پاییز است، برگ ها به سرعت می ریزند --لااقل اینجا پشت پنجره ی اتاق من-- و من حظی می برم از تماشا، اونقدر که گیج بزنم؛ انگار که زمین هم شتاب گرفته و با سرعت بیشتری به دور خودش می گردد.
البته این فقط حس و حال من نیست. در واقع، در پاییز که برگ درخت ها می ریزند مقدار قابل توجهی جرم در راستای شعاع زمین جابه جا می شود که ممکنه سرعت دورانی زمین را زیاد کنه. اما در بهار دقیقن به عکس درخت ها همین جرم را در دوباره به شاخه ها و برگ ها می برند و سرعت کاهش می یابد. درست مثل وقتی که دست هاتون را در حال چرخیدن باز کنید.
البته این فقط حس و حال من نیست. در واقع، در پاییز که برگ درخت ها می ریزند مقدار قابل توجهی جرم در راستای شعاع زمین جابه جا می شود که ممکنه سرعت دورانی زمین را زیاد کنه. اما در بهار دقیقن به عکس درخت ها همین جرم را در دوباره به شاخه ها و برگ ها می برند و سرعت کاهش می یابد. درست مثل وقتی که دست هاتون را در حال چرخیدن باز کنید.
نظریه ی زیاد استواری به نظر نمی رسه --یادمه جایی خواندم که برای توضیح مستی زمین پیشنهاد شده بود اما چندان جدی گرفته نشد، اما سرگیجه ی من رو به خوبی توجیه می کنه : ).
پی نوشت توضیحی: یادم نیست کجا این مطلب را خوندم. منبعی براش ندارم.
پی نوشت توجیهی: جایی که زمین مست هست و تلوتلو می خوره، آدمی جای خودشو داره.
۲ نظر:
وبلاگ جالبی داری. خوشحال شدم دیدمش همیشه موفق باشی.
خیلی ممنون رفیق (:
ارسال یک نظر