۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

ردیف موسیقی ایرانی و رنگ ها

یکی از پیچیدگی های موسیقی ایرانی تقسیم بندی آن هست؛ یعنی ردیف موسیقی ایرانی. ردیف در واقع مجموعه قطعات موسیقی معنی داری به نام «گوشه» ها هست که بنا به حال و هوایی که دارند در «دستگاه» ها و «آواز» ها طبقه بندی شده اند و استخوان بندی موسیقی ایرانی را شکل داده اند. موسیقی ایرانی برای مدت درازی سینه به سینه از نسلی به نسل دیگه منتقل می شده و بنابراین روایات مختلفی می شه از آن ارایه داد. معروف ترین روایت، روایت میرزا عبدالله هست.


به طور خلاصه موسیقی ایرانی هفت دستگاه داره و دوتا از دستگاه ها زیرمجموعه هایی دارند به نام آوازها که اگرچه به اون دستگاه تعلق دارند ولی خودشون به علت حال و هوای شهره ای که دارند به همون اندازه ی دستگاهشون معروف هست اند. در مجموع سیزده تا اسم هست که ردیف ما را توضیح می ده. این شکل را ببینید:

روی عکس کلیک کنید تا در ابعاد بزرگ تر ببینیداش.


حالا این به چه درد می خوره؟ اگر باور داشته باشیم که موسیقی بخشی از فرهنگ هر قوم هست (اگر فرهنگ ها شخص بودند (که به نظرم هست اند) و صدایی می داشتند، صدای آنها، همین  موسیقی های محلی آن مردمان می بود)، ردیف ما که نمایان-گر ریشه های موسیقی ایرانی هست می تواند هویت-بخش موسیقی ما باشه. در واقع ردیف می تونه نقطه ی جوانه زنی موسیقی روز ما هم باشه.

حتمن شنیدید که مثلن فلان آلبوم در دستگاه ماهور بود یا فلان تصنیف در آواز اصفهان. ولی اغلب شناخت دستگاه ها و آوازها از هم کار سختی هست برای شنونده ی معمولی و دلیل اش هم پرواضح ساختار آموزشی ماست که موسیقی در اون اصلن جایی نداره. و به طورکلی، در موسیقی بدون تمرین و شنیدن (حالا هر نوع موسیقی ای) اصلن شناختی حاصل نمی شه و شناخت هم که نباشه، نقد و نظری هم نیست و در نهایت هم پیش-رفت و پویایی ای نخواهد بود.
حالا که وضعیت اجتماعی و اداره کشور ما اجازه پراگندن منظم آداب شنیدن و نواختن را نمی ده من داشتم فکر می کردم چرا اون هایی که دارند خودشون موسیقی می نوازند و می شنوند در حوزه ی عمومی کاری نمی کنند؟ ایده ی خیلی پیش پا افتاده ای به ذهن ام رسید که بیایم به اسامی دستگاه ها و آواز ها یه رنگی اختصاص بدیم (تا شنونده ی با اون رنگ بتونه بین/با فضاها ارتباط برقرار کنه) و کنار اسم ها و مشخصات اثر بگنجانیم. فکر می کنم خیلی موثر باشه.

شکل زیر پیشنهاد من برای این رنگ هاست برای بنا به درک شخصی ام. درک و سواد من البته از ردیف ایرانی خیلی محدود هست اما از اونجا که به قول اصفهونی ها «کاچی به از هیچی» گفتم یه کاری کرده باشم. شما هم اگه کسی را می شناسید که سواد این کار را داره خوبه که این ایده را به گوش اش برسونید. شاید بحثی شد و چیزی از توش در اومد (:


روی عکس کلیک کنید تا در ابعاد بزرگ تر ببینیداش.